عشق

درست مي گفت:دست بود،اما يک دست مصنوعي. با تمام وجود به جان زمين افتاديم که شايد صاحب دست را پيدا کنيم. پيدا شد.شهيد پازوکي گفت((اي کاش اين صحنه را همه ي دنيا مي ديدند.دشمنان مي فهميدند با چه ملتي روبه رو شدند و دوستانمان بيشتر به عظمت اين بچه هاوسنگيني بار امانت آگاه مي شدند.با يک دست به عمق دشمن زدن،تنها و تنها به عشق او که دوستش داشتند...))

تحریم

فراموش نکنیم!
بعداز عاشورا نیز تحریم ها را برداشتند
اما درست زمانی که:
سرها را بریدن، خیمه ها سوخت
و بانوان و کودکان کتک خوردند و به اسیری رفتند!
اما این بار نیز پیروان حسین(ع) زیر بار ذلت نمیروند، هیهات منا الذله

sieJWMy_535.jpg

آسمانی

توي فکه،داخل خاک عراق،يک گلستان دسته جمعي از شهدا کشف شد. عراقي ها شهدا را به صورت زيگ زاگ روي هم انداخته و روي آنها خاک ريخته بودند. تپه اي از شهدا درست شده بود.هفت شهيد را از زير خاک بيرون آورديم. تاظهر فردا ،سيزده شهيد ديگر کشف شد و تعداد شهدا به بيست رسيد،اما.... نکته ي عجيب،بيست ويکمين شهيد بود. با سر نيزه اطراف پيکر را کاملا خالي کرديم.خاکها را کنار زديم. لباس کامل،دکمه هاي لباس بسته،بند حمايل و تجهيزات،خشاب،قمقمه،يک فانسقه به تجهيزات و يک فانسقه به پيکر،جوراب و.... اما خيلي عجيب:پيکر نبود!!!!! مثل اينکه کسي داخل اين لباس نبود!!!!! شايد.....ملائک خدا پيکر او را با خود برده بودند.

تفحص

جنگ تمام شده بود و بسياري از شهدا جامانده بودند.دلمان پيش آنها بود. بايد مي رفتيم و برمي گردانديمشان،اما منطقه حساس بود و قرارگاه موافقت نمي کرد. بلاخره يک فرصت ده روزه گرفتيم. گذشته ازدوري کار،دوروبرمان پر از ميدانهاي مين بود. چند روزي کارمان جستجو،سوختن زير آفتاب و دست خالي برگشتن بود. فرصت ما روز نيمه ي شعبان تمام مي شد. بعضي از بچه ها پيشنهاد دادن عيد را به خودمان برسيم اما شهيد غلامي گغت:نه،تازه امروز روز کار است و بايد عيدي خود را امروز از آقا بگيريم. همه به اين اميد حرکت کرديم،اما هرچه بيشتر جستجو کرديم،نا اميد تر شديم. آفتاب داشت غروب ميکردکه صداي ناله وتوسل شهيد غلامي بلند شد: آقا ديگر خجالت مي کشيم توروي مادراي شهيد نگاه کنيم.... بايد وداع ميکرديم و برمي گشتيم که چند لحظه بعد،فرياد شهيد غلامي که رفته بود شاخه ي شقايقي را براي معراج شهدا از ريشه در بياورد،ميخکوبمان کرد. به سويش دويديم...شقايق روي جمجمه ي شهيدي سبز شده بود! چه حالي مي شدي در اين غروب نيمه ي شعبان،اگر مي دانستي نام اين شهيد مهدي منتظر المهدي است!   

خدا

 

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری

بعد از چند روز به دوستی

بعد از چندماه به همکاری

بعد از چندسال به همسایه ای

اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم

 

 

رسول الله(ص) فرمودند

ترک نماز صبح نور صورت را از بین می برد

ترک نماز ظهر برکت رزق را

ترک نماز عصر طاقت بدن را

ترک نماز مغرب فایده فرزند را

ترک نماز عشاء آرامش خواب را  از بین می برد.

شب یلدا

شب یلدا قدم آهسته بردار،کمی ها احترام ما نگهدار،تو میبینی ربابم غصه دار است ،بنی هاشم هنوزم داغدار است،صدای العطش در گوش مانده ،بدنها بی کفن هر گوشه مانده ،شب یلدا تو هم چله نشین باش ،سیه پوش غم سالار دین باش

مهدی جان!تو که نیستی یلدا بلندترین شب سال نیست اوج دلتنگیست!

طولانی ترین شب سال به یادت هستم ای اوج مهربانی ای تنهای بی کس آرزوهایم را دریاب!

فحش اگر بدهند آزادی بیان است!جواب اگر بدهی بی فرهنگی!سوال اگر بکنند آزاد اندیشند!سوال اگر بکنی تفتیش عقاید است!تهمت اگر بزنند در جستجوی حقیقت اند!جواب اگر بدهی دروغ گویی!مسخره ات بکنند انتقاد است!جواب بدهی بی جنبه ای!تهدیدت  اگر بکنند دفاع کرده اند!تهدید اگر بکنی خشونت طلبی!راهپیمایی اگر بکنن حق آنهاست و عقیده خودشان است !راهپیمایی اگر بکنی ساندیس خوری یا به زور آمدی!!بسیجی اگر باشی میشوی افراطی!جنبش سبز باشند می شوند آزادی طلب!

آری این است طنز تلخ روزگار ما